اي پادشـه خـوبـان داد از غــم تنهــايي
دل بي توبجان آمدوقت است که بازآيي
دايم گل اين بستان شاداب نمي باشد
دريــاب ضعيفــان را در وقـت تـوانــايــي
ديشب گله ي زلفت با باد همي کردم
گفتــا غلطي بگذر زين فکرت ســودايي
صد بادصبا آن جا با سلسله مي رقصد
اينست حريف اي دل تا باد نه پيبمايي
حافظ شب هجران شدبوي خوش يارآمد
شاديت مبارک باد اي عاشق شيدايي
عيد مبارك